روز عرفه روزی است که با روز نهم ذیحجه در تقویم اسلامی همخوانی دارد. این روز از مهمترین روزها در تاریخ قمری و اسلامی است و روز دوم سفر حج و روز قبل از عید قربان محسوب میشود. در این روز حجاج به دشت عرفات میروند و به عبادت و دعا میپردازند.
درمورد فضائل این روز و دعاهای خاص این روز مطالب زیادی از علمای مشهور به نگارش در آمده است. یکی از این مطالب که در قسمتی از کتاب «شرح فقراتی از دعای أبو حمزه ثمالی» اثر علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی آمده است، به تفسیر عباراتی که در ذیل دعای عرفه از امام حسین آمده است میپردازد.
معرفی کتاب «شرح فقراتی از دعای أبو حمزه ثمالی»
این کتاب شامل سخنرانیهای علامه حسینی طهرانی درباره شرح دعای ابوحمزۀ ثمالی از امام سجاد (ع) است که در ماه رمضان در مسجد قائم بیان کردهاند. این دعا نکات بسیار گرانبها و عمیقی در مورد وضعیت و اوصاف بندگان و رابطه آنها با خداوند دارد. البته شامل تمامی سخنرانیهای ایشان نیست و صرفا پیاده سازی سخنرانیهایی از ایشان است که توسط فرزندشان ضبط شده است. کتاب، با مقدمه مختصری از آیت الله سید محمد محسن طهرانی، فرزند علامه، به زیور طبع آراسته شده است.
تفسیر علامه طهرانی برای فقراتی از ذیل دعای عرفه از امام حسین
در این کتاب میخوانیم:
حضرت سیّدالشّهدا علیه السّلام در ذیل دعای عرفه که منتسب به ایشان است میفرماید:
کَیفَ یُستَدَلُّ عَلَیکَ بِما هوَ فی وُجودِهِ مُفتَقِرٌ إلَیکَ؟!
«چه قِسم استدلال بشود بر وجود تو، بهواسطۀ این مخلوقاتی که در اصل وجودشان احتیاج به تو دارند؟! (در اصل وجود!)»
آخر مگر این معلول نمیخواهد خدا را معرّفی کند؟! مُعرِّف باید باشد! پس قبل از مقام تعریف و معرّفیت باید موجود باشد و بعد معرِّف باشد، اما این در وجود خودش به تو بستگی دارد! پس قبل از معرّفیت، در وجودْ بستۀ به توست، همینکه میخواهد موجود باشد، قیامش به توست؛ آنوقت ما چه قسم از مرحلۀ وجود بگذریم و در مرحلۀ ثانی نظرِ استقلالی به او بکنیم و بگوییم: تو بیا معرِّف خدا بشو!
اصلاً تویی نیست، خبری نیست! این ”تو“ قائم به خداست! پس همینکه گفتیم: تو بیا! وجود ”تو“ را که ثابت کردیم، قبل از اثبات وجود ”تو“ خدا ثابت شده است. اصلاً قبل از ”تو“ خدا آمده، قبل از ”من“ خدا آمده، قبل از ”او و شما و ایشان“ خدا آمده، و قبل از همه ضمائر؛ ضمائر عربیِ مرفوعِ متّصل و منفصل: «هوَ هُما هُم هیَ هُما هُنَّ أنتَ أنتُما أنتُم أنتِ أنتُما أنتُنَّ أنا نَحنُ»، چهارده تا ضمیر است؛ در فارسی هم که از شش تا بیشتر نیست: «من تو او ما شما ایشان»؛ هر گروهی برای خودشان یکمقدار ضمائر خاصّی دارند. قبل از اینکه این ضمائر پیدا بشود، خدا پیدا شده است؛ خیلی مسئله عجیب است!
کَیفَ یُستَدَلُّ عَلَیکَ بما هوَ فی وُجودِهِ مُفتَقِرٌ إلَیکَ؟!
آدم میخواهد برود منزل جناب آقای علی آقا، که در آنجا ایشان را ملاقات کند، نابینا هم هست مثل بنده؛ آنوقت میآید دست علی آقا را میگیرد و میگوید: علی آقا علی آقا، من را محض رضای خدا به منزل علی آقا هدایت کن! میگوید: ”علی آقا“ مرا به منزل ”علی آقا“ هدایت کن!
بابا، علی آقا به چه هدایت کند؟! علی آقا خودش است! قبل از اینکه به منزلش برسی و به منزل هدایت بشوی، به علی آقا همین دست زدی، به علی آقا رسیدی.
به هر موجودی که دست بزنید، قبل از اینکه دست شما به آن موجود بخورد، ذات مقدّس پروردگار در آنجا حاضر و ناظر است و سعۀ وجودی او هر موجودی را گرفته است؛ خدا که از مخلوقش خِلو نیست، جدا نیست!
داخلٌ فی الأشیاءِ لا بالمُمازَجةِ و خارجٌ عنها لا بالمُزایَلةِ؛
چنین سعۀ وجودی دارد! آنوقت انسان در تمام عالم، کدام معلولی، کدام مخلوقی، کدام چیزی، کدام شیئی، کدام امر متصوَّر و کدام امر متخیَّل و موهومی را میتواند پیدا کند که این جدا باشد، آنوقت بگوید: محض رضای خدا بیا من را به او معرّفی کن؟!
یک دانه پشه اگر بخواهد شما را به خدا معرّفی کند یا یک دانه پر کاه اگر بخواهد شما را به خدا معرّفی کند، همین پشه در اصل وجود و همان پر کاه در اصل وجودش که وجوب دارد با خداست! پس همینکه شما به پر کاه دست زدید، از نقطۀ نظر معیّتِ ذات پروردگار با هر موجودی که منجمله از موجودات همین پر کاه است، پروردگار وجودش برای شما مشهود و معلوم بوده است؛ پر کاه رفت کنار! گم شد! علّت آمد و معلولات گم شدند! برق عزّت درخشید و دیگر موجودی در مقابل آن موجود باقی نماند!
کَیفَ یُستَدَلُّ عَلَیکَ بِما هوَ فی وُجودِهِ مُفتَقِرٌ إلَیکَ؟! أ یَکونُ لِغَیرِکَ مِنَ الظُّهورِ ما لَیسَ لکَ حَتَّی یَکونَ هوَ المُظهِرَ لَکَ؟!
«خدایا، آیا برای غیر از تو ظهوری هست که آن ظهور برای تو نباشد و آن ظهور دلالت کند ما را به سوی تو؟!»