سید رضی یا همان ابوالحسن محمد بن الحسین بن موسی، از فقیهان برجستهی شیعه است که در سال 400 هجری یعنی حدودا 360 سال پس از شهادت امام علی (ع) توانست با گردآوری خطبهها، نامهها، و نصایح امام علی (ع)، نهج البلاغه را گردآوری کند. در مورد روش گردآوری ایشان تعریف و تمجیدهای فراوان از علمای مشهور در تاریخ نقل شده است. هرچند در برخی مواقع نقدهایی نیز نسبت به روش ایشان ایراد شده است. یکی از این نقدهای برجسته مربوط میشود به آیت الله سید محمد محسن حسینی طهرانی که در کتاب «سیره صالحان» به آن اشاره کردهاند.
در این کتاب میخوانیم:
ناتوانی قواعد فقهی و اصولی از تفسیر کلمات توحیدی ائمه علیهم السّلام
نقدی بر روش سید رضی در جمع آوری گزینشی عبارات امیرالمؤمنین علیه السّلام (ت)
اگر علوم حکما و فلاسفهای مانند مرحوم ملاصدرا از یونان آمده و برخلاف اهلبیت است، چرا برای شبهاتی مانند شبه ابنکمونه ـ که بزرگان از فقها هیچ راهی برای پاسخ ندارند ـ دست نیاز خود را به برهان صدیقین صدرالمتألهین دراز میکنید و پاسخ به چنین مسائلی را بر گردن فلاسفه میاندازید؟! احادیث توحیدیۀ امیرالمؤمنین، امام رضا، حضرت موسیبنجعفر، امام جواد و امام صادق علیهم السّلام چه توجیهی دارد و با کدام مسئله فقهی و اصولی قابل حل است؟!
بیانات امیرالمؤمنین علیه السّلام بسیار عجیب است و ایراد نهج البلاغه در عین بزرگی و جلالت سید رضی ـ رضوان الله علیه ـ آن است که چرا ایشان کلمات حضرت را در این کتاب تقطیع و انتخاب کرده اند و چرا باید به کلام امام معصوم گزینشی نگاه کرد؟! اگر در همان موقع تمام کلماتِ دردسترس جمع آوری می شد، چه بسا مطالب، بیش از این مقداری که حتی در مستدرکات نهج البلاغه وجود دارد به دست می رسید.
بعد از اتمام ترجمۀ به قدر وسع و بضاعتِ مزجاتِ این بنده از وصیت امیرالمؤمنین علیه السّلام در حاضرَین به نام حیات جاوید، متوجه شدیم که حدود دو صفحه از این وصیت نامه سقط شده که از نقطۀ نظر دلالت و مفهوم، کمتر از این مقدار فعلی نبوده است. بسیار متأسّف شدم و اگر مطّلع بودم، این متن فعلی موجود در نهج البلاغه را ترجمه نمی کردم. امیدوارم که خداوند توفیق عنایت فرماید تا ترجمۀ این تتمه همراه با ضمائمی که در نظر است در نسخۀ بعدی نشر پیدا کند.
وظیفۀ بنده در حال حاضر این است که مطالبی را که از مرحوم پدرم شنیده ام و تجربه کرده ام، خصوصاً در این زمانی که کلماتشان به جهت مصالح دنیوی و شخصیه تحریف می شود، برای شما به همان کیفیتی که دیده و شنیده ام بیان کنم، و در غیر این صورت خیانت کرده ام؛ حال هرکه می خواهد قبول کند و هرکه می خواهد قبول نکند، که بیش از این وظیفه ای وجود ندارد.
حافظ وظیفه تو دعا گفتن است و بس ** در بند این نباش که نشنید یا شنید
همین وظیفه بر عهدۀ بزرگانِ قریب العهد به زمان ائمه علیهم السّلام وجود داشته که آن کلمات را به دست نسل های بعد که در آن زمان نبوده اند، برسانند. بر این اساس گرچه علماء سابق به این مسئله پرداخته اند و متحمّل زحمات بسیاری شده اند، اما اینکه شخصیتِ جلیل القدری مانند سید رضی فقط به صورت گزینشی به جمع آوری نهج البلاغه بپردازد و سطرها و پاراگراف هایی از دُرَر کلمات آن حضرت حذف گردد، به هیچ وجه قابل پذیرش نیست! چه اشکالی وجود داشت که ایشان تمام آنچه را که از امیرالمؤمنین علیه السّلام معروف و مشهور بوده است، می آوردند؟!
مسئله بلاغت که در نهج البلاغه به آن پرداخته شده، امری است که از نظر اهمیت در مراتب بَعد قرار دارد و مبنای پذیرش مطالبِ آن حضرت، بلاغت نیست. آیا اگر امیرالمؤمنین این انشاء و این ترکیبِ عبارات را نداشت، دیگر نمی بایست به مطالب آن حضرت توجه نمود؟! مطالبی را که امام علیه السّلام در احکام، اخلاق و تاریخ به صورت عادی بیان می فرماید، ارتباطی با بلاغت ندارد و چنین موقعیتی مقام خطابه نیست تا کلماتْ موزون، مسجّع و مقفّیٰ بیان شود.
همان طور که لباس منزل مربوط به منزل و لباس بیرون مربوط به بیرون و لباس جنگ مربوط به جنگ و لباس کار مربوط به کار است و با قبا و لباده نمی توان از کوه بالا رفت، طبیعی است که شیوۀ ایراد سخن در خطبه و مجلس درس و مکالمات عادی متفاوت است و هر شخصی، در موقعیت های مختلف به یک قِسم صحبت نمی کند.
منبع مکتب وحی